بال ناتو *، یک مرید دیرینه ی بابا، در مهرآزاد زندگی میکرد. او مانند دیگران با مهربابا در مهرآزاد زندگی نکرده بود. بابا به او دستور داده بود که کاری پیدا کرده و در دنیا زندگی کند؛ بنابراین او در کوردووادی[1] برای سالهای زیادی آموزگار مدرسه بود، اما بابا به او اجازه داده بود که در تعطیلاتش نزد ایشان برود، او از این امتیاز، در مدت 30 سال به بهترین شیوه استفاده کرد.
من به سوی بال جذب شدم، چون که او هم بیماری مزمنی مانند بیماری من داشت، اما برخلاف من همیشه خوشحال بود و نمی گذاشت که بیماری اش مانع او در به یاد داشتن بابا شود.